سرگيجه: استادي صاحب سبك

چندي پيش، كتاب سرگيجه توسط من ودوستم ناصر زراعتي، به فارسي ترجمه شد. اين كتاب ازجهات بسيار، كاري برجسته از آلفرد هيچكاك به شمار مي رود و بحث و گفت وگوهاي فراواني را درمورد كم و كيف نحوة داستان پردازي و پرداخت شخصيت ها و حوادث موجب شده است. با اينكه بيش از 50 سال از نمايش اولية آن مي گذرد هنوزهم سخن از اينكه سرگيجه دربارة چيست، ادامه دارد. هركس در مسير فكري و ذهني خود، آن را به نحوي ارزيابي و براي خود راه گريزي از مخمصه اي كه براي اسكاتي پيش آمد، پيشنهاد مي كند. هيچكاك بيش از هر چيز به اهميت فيلمنامه هاي واقعا پرجزئيات كه بايستي توسط نويسنده «اقدام به زميه سازي و تنظيم دیالوگ می کند، به توضیح حرکتها و واکنشهای بازیگران می پردازد و در همان زمان، به شرح کوتاهی از صحنه های منفرد با اشاراتی به نقش های بازیگران، به حرکت دوربین و کیفیت صدا، در هر صحنه، در اختیار می گذارد.» نويسنده بايد از لحاظ بصري و جزئيات، توانايي « پيش بيني » در فیلم هایی را داشته باشد. او باید راه تکاملی مداوم از طرح داستانی و ایجاد موقعيت هايي جلب كننده را از طريق امكانات بصري داشته باشد و از استفاده از دیالوگ « ملال آور و طولاني كه خواه ناخواه بينندة فيلم را به خواب مي برد » جدا خوداری كند.

Click on the image to read: