به مناسبت انتشار کتاب سرگیجه



چند پرسش از پرویز شفا به ‌مناسبت ترجمة کتاب «سرگیجه»

معرفی و نقد کتاب: گفت‌وگو با پرویز شفا درباره‌ی سرگیجه هیچکاک به مناسبت انتشار کتاب سرگیجه (دن اویلر)

محسن آزرم و کریم نیکونظر: دیوید تامسن در کتابِ فرهنگِ زندگی‌نامه‌ای فیلم‌اش نوشته که سرگیجه تفسیرِ ممتازی است از نفسِ تماشای فیلم. آیا به گمانِ شما هم این فیلم (مثلاً) در کنار پنجرۀ عقبی، اساساً فیلمی‌ست دربارۀ تماشاگری و احیاناً سینما؟
پرویز شفا: خواه ‌ناخواه، هر فیلمی به تماشا و توجه نیاز دارد. می‌دانیم، و فکر می‌کنم هیچکاک هم بارها تکرار کرده، تا بیننده‌ای وجود نداشته باشد فیلمی وجود ندارد. البته که سرگیجه فیلمی است با بینندگانی که ما باشیم. اگر از کیفیت فلسفی سخن می‌گویید، تردیدی نیست که هر قدر بیننده، موضع روشنفکری بیش ‌تری داشته باشد، لذت حاصل از تماشای این فیلم‌ها چند برابر می‌شود. پنجره‌ی رو به حیاط فیلمی با سبک بی ‌نظیر هیچکاکی است که ما به عنوان بیننده با قهرمان فیلم دائماً هم‌ذات ‌پنداری می‌کنیم و از دیدگاه و چشم‌انداز او همه چیز را زیر نظر داریم. بدون وجود او چیزی رخ نمی‌دهد. کنجکاوی چشم‌ چرانه‌ی اوست که نه ‌تنها لذت بصری برای ما فراهم می‌آورد، بلکه اجازه می‌ دهد به درون و اعماق زندگی خصوصی افراد رخنه کنیم. سرگیجه هم از ابتدا با هم ‌ذات‌ پنداری با اسکاتی آغاز می‌شود زیرا ما هم، هم‌ چون او، از حوادثی که پشت پرده می‌گذرد اطلاع نداریم. زمانی که واقعیت برای ما تا اندازه‌ای رو می‌شود، خط فکری متفاوتی از اسکاتی در پیش می‌گیریم و کمابیش از ذهنیت او هم بی ‌خبر نیستیم، اما در عین حال به سبک و سنگین کردن حوادث برای شخص خود ادامه می‌دهیم

شماره: ۴۱۸ (شماره ویژه پاییز) - 20 آبان 1389